۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

چرایی فقدان حافظه تاریخی در جوامع استبدادی یا (بی ثباتی استبداد؛ عامل فقدان حافظه تاریخی)



   این جستار عیناً از کتاب در پیرامون خودمداری ایرانیان، نوشته حسن قاضی مرادی، نشر کتاب آمه، چاپ ششم(اول ناشر) 1389 اختلاص و نوشته شده است.
   ... نتیجه ی مستقیم و اجتناب ناپذیر بی قانونی در حکومت استبدادی، ناامنی و بی ثباتی ساختاری این نظام ها است. هیچ حکومت استبدادی گریزی از ناامنی و بی ثباتی ندارد.
   ناامنی و بی ثباتی بیانگر وضعیتی غیر قابل نظارت و پیش بینی ناپذیر است. وضعیت ناایمن و بی ثبات، ممتنع و نامشخص است؛ هم این است و هم آن، نه این است و نه آن. در وضعیت نا ایمن هر رویدادی بی چون و چرا است. مسئله ی مهم فقط چگونگی سازگاری منفعلانه با رویدادها است. وضعیت بی ثبات به نهادینه شدن تن نمی دهد. وضعیتی که قدرت نیز در آن نهادینه نیست. از جمله، به این معنی که قدرت خصلت شخصی دارد. همچنان که اگر مرجع قدرت، امروز آن را در اختیار دارد اطمینانی ندارد که فردا نیز صاحب قدرت باشد. چنین قدرتی تنها با خودکامگی شخصی می تواند روز به روز استمرار یابد و این به معنای فقدان ثبات قدرت است. تمرکز زورمند خودکامگی شخصی اگرچه توهم ثبات و پایداری را ایجاد می کند، اما به کلی شکننده است. اقتدار استبدادی امری متناقض و بنابراین، ماهیتاً بی ثبات است. چرا که خودکامگی شخصی می خواهد عامل ثبات قدرت سیاسی باشد، امری که ماهیت اجتماعی دارد. سیاست در حکومت استبدادی متکی به توطئه است و نه قانون، توطئه نیز هرگز نهادینه نمی شود. سیاست در این حکومت پیش بینی ناپذیر، غیرقابل کنترل و بنابراین، تجلی بی ثباتی است. هر رویداد موثری، غیر رسمی است؛ این یکی از جلوه های بی ثباتی است. وضعیت نا ایمن وضعیتی غیرقابل پرسش است که راه حلی نیز ندارد. چنین وضعیتی، به انتظار آنکه بگذرد، فقط تحمل می شود. حکومت نیز در چنین وضعیتی فقط به تصمیمات آنی و فوری می گراید. هر تصمیمی در وضعیت ناایمن، آنی و فوری است. بر چنین وضعیتی فقط زمان حال جاری است. از این رو نا امنی و بی ثباتی _ به تعبیر هگل_ معرف «تاریخ بی تاریخ» حکومت استبدادی است. این از دلایل فقدان حافظه تاریخی در مردم تحت حامیت استبداد است. نا امنی و بی ثباتی، تاریخ ندارد. در چنین وضعیتی همه پرسش ها در پرسشی خلاصه می شود که اصلاً ماهیت سوال ندارد و نشانه غرق بودن در لحظه ی حال است: « بالاخره چه می شود! »
   نا امنی و بی ثباتی ذاتی حکومت استبدادی در سازگاری تام با ایستایی آن بوده و هر دو از نتایج بی قانونی استبداد است. قانون مبتنی بر شرایط عمومی جامعه است و با تغییر شرایط مادی و معنوی جامعه تغییر داده می شود. چنین تغییری، از جمله، باعث تحول در حکومت می شود. فقدان ساختار قانونی در هر زمینه ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ... موجب می شود که چنین حکومت هایی امکان تحول از درون را ندارند و آنچه از تغییر و دگرگونی در آنها دیده می شود، بیشتر، ناشی از تعارضات بیرونی با سایر جوامع باشد. ...
   ... بی ثباتی و نا امنی _ همچنان که هرج و مرج _ نظام استبدادی به دو ویژگی مهم این نظام ها می انجامد:
   اول این که حکومت استبدادی فقط بر زمان حال جاری است. این حکومت، حکومت روزمره است؛ نه گذشته ای دارد ( علی رغم اتکا به سنت ها) و نه آینده ای ( علی رغم تصویر جاودانه ای که از خود می پردازد). سیاست و اقتصاد و حتی ضوابط حقوقی و مدنی در این حکومت اعتبار روزمره دارند. سیاست روزمره یکی از نشانه های هرج و مرج ذاتی استبداد است. ایستایی حکومت استبدادی از جمله ناشی از ثبات و یکنواختی برآمده از روزمرگی این حکومت است. دنبال کردن منافع و مصالح آنی و فوری از سوی مدیران و جناح های حکومت نیز در تشدید روز مرگی حکومت نقش دارد.
   دوم اینکه ترس و خشونت _ که وسیله ی ایجاد، گسترش و تثبیت وحشت به شمار می آید _  محور قدرت استبدادی است. عامل استقرار قدرت نیز روی ارتش و پلیس است که در استیلای وحشت در جامعه هیچ حد و مرزی نمی شناسد. ...


۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

حق وتو ؛ آیا می دانستید روسیه بیشترین استفاده را از این حق نموده است؟


فکر کنم همه مان گشومان با اصطلاح حق وتو آشناست، وتو کلمه ای لاتین است با معنای ممنوع می کنم که اولین بار در مجلس سنای روم استفاده شد.اگر در یک نظام رای‌گیری نظر مخالف یک یا چند رای‌دهنده، فارغ از نتیجه شمارش آرا، بتواند نتیجه را ملغی کند می‌گویند «رای وتو شده‌است». این حالت به‌ویژه وقتی پیش می‌آید که بر پایه آیین‌نامه رای گیری نیاز به «توافق به اتفاق آرا» باشد. در این حالت هریک از رای دهندگان حق وتو دارند، چون اگر رای مخالف دهند اتفاق آرا حاصل نمی‌شود و پیشنهاد به تصویب نمی‌رسد.
حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد معروفترین حق وتوی جهان می باشد.این حق در اختیار پنج کشور عضو دائمی این سازمان یعنی امریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین است.
در منشور سازمان ملل متحد هرگز کلمه‌ای به نام وتو قید نشده است بلکه لزوم جلب ۹ رای موافق از مجموع ۱۵ رای اعضای شورای امنیت که باید شامل ۵ رای موافق اعضای دائم شورا باشد مطرح است، به این ترتیب مخالفت یکی از اعضای دائم به معنای عدم تصویب قطعنامه و به اصطلاح وتوی آن است.
این حق در کنفرانس یالتا(مذاکرات بین فرانسه، شوروی و امریکا بین 4 تا 11 فوریه 1945 در محلی به نام یالتا واقع در شبه جزیره کریمه جمهوری اوکراین) بنا به پیشنهاد امریکا و شوروی به رسمیت شناخته شد.
حق وتو از همان آغاز چالش برانگیز بود و کشورهای کوچک آن را مغایر با روح منشور ملل متحد می دانستند و اعتقاد داشتند ابرقدرتها با استفاده از این حق فعالیتهای صلح جویانه سازمان ملل متحد را فلج می کنند.کشور های دارای حق در مقابل استدلال کردند که سنگینی مسئولیت حفظ صلح و امنیت جهان به عهده آنهاست و در مواقع خطر آنها هستند که نیروهای خود را به جنگ اعزام می کنند و مخارج این اقدامات را می دهند و مانع بروز جنگ های فراگیرتر و جنگ های جهانی می شوند. 
اگر شورای امنیت به علت وتوی یکی از اعضای دایمی نتواند در مقابل خطری که صلح جهانی را تهدید می کند، اتخاذ تصمیم نماید، مجمع عمومی سازمان ملل متحد به درخواست اکثریت اعضا یا دبیرکل و یا حتی خود شورای امنیت( 9 عضو غیردائمی شورا بدون حق وتو) به ان موضوع رسیدگی کرده و حق وتو را بشکند.
در ضمن کشوری که حق وتو داشته باشد و خود یک طرف اختلافی باشد که در شورا رسیدگی می شود ، حق رأی دادن ندارند. البته بازیهای سیاسی پشت پرده  و فشارهای این قدرت ها بر دیگر رأی دهندگان علنا این مسئله را بی اثر نموده است.
همچنین غیبت عمدی در جلسات شورای امنیت و نیز امتناع از رأی دادن وتو به حساب نمی آید.
اما نسبت استفاده از حق وتو چگونه است، یعنی کشورهای عضو چقدر از این حق استفاده کرده اند، خیلی ها فکر می کنند امریکا بیشترین استفاده را کرده است اما اگر استفاده از وتو امریکا و انگلیس را با هم به حساب بیاوریم به استفاده به تنهایی روسیه یار غار و دوست نازنین ما از این حق نمی رسد.
آمار استفاده این کشورها از حق وتو این چنین است:
روسیه: 123 بار
امریکا: 82 بار
انگلیس: 32 بار
فرانسه: 18 بار
چین: 6 بار

منابع:
ویکی پدیای فارسی
دکتر ضیایی بیگدلی، محمد رضا، حقوق بین الملل عمومی
دکتر موسی زاده، رضا، سازمان های بین المللی

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

تراشحات ذهن من

اینجا این شهر سنگستان،
این شهر خون آلود غبارآلود شب اندود،
تو گویی هرچه از پاکیزگی ها هست دشمن،
وآنچه با تیرگی ها هست دوست
ستاره، چشمک را فرو خورده
سیاهی پهنه ی عالم را فرو برده
فقط یک رنگ از سیاهی ها گذر کرده
کبودی ها، کبودی های نعش ما
نعش هنوز از جان نیفتاده

آدمها

آهای آدمها که در دوردست ها می روید اهای آدم ها که هر روز راه می روید
هر روز از سر می گیرید روزمرگی هاتان را
 نه خسته ام، بیخیال، نمی خواهم کسی را صدا کنم فقط می خواهم چند خطی بنویسم اما گویی حوصله اش را ندارم، آهای دنیا اهای هرکس که می دانی من چه ام است با توأم
یاد شعری از محمد صالح علا افتادم می گفت:
شما که لیسانس دارین سواد دارین روزنامه خونین
با بزرگا می شینین حرف می زنین همه چی می دونین
شما که کله ات پره معلم مردم گنگین
واسه هرچی که می گن جواب دارین، در نمی مونین
بگو از چیه که من دلم گرفته؟
راه می رم دلم گرفته، پا می شم دلم گرفته
گریه می کنم می خندم پا می شم دلم گرفته
عمر من کوه عسل بود اما افسوس روزای بد 
انگشت انگشت اون رو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد.
نمی دانم چرا اما دلم نمی آید تمام کنم ولی انگاری هیچ چیزی نیست که بگویی.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

فرمان پایان جنگ، رمز گشایی از R2P


نوشته ساسان آقایی منتشر شده در هفته نامه تحلیلی صبح آزادی، دوره جدید شماره 9 اردیبهشت ۹۰

   در بخش دیدگاه های کارشناسان سیاست ایالت های متحد آمریکا، برای چندین بار با واژه ای به نام R2P یا مسوولیت پشتیبانی رو به رو می شوید. این R2P چیست؟ پاسخ در این یادداشت آمده است. R2P یک قانون نوگرای جهانی ست که در سال های اخیر در منشور سازمان ملل گنجانده شده و برای آغاز جنگ علیه حکومت قذافی از آن استفاده شد.
   برای بیش از نیم قرن، بشریت نگران تکرار رخداد های ننگینی به مانند اشغال بوداپست از سوی تانک های ارتش سرخ و سرکوب بی رحمانه ی یک مردم به پا خواسته از سوی نظامیان شوروی بود، این هراس که جنبش های مردمی و دموکراسی خواهانه به فاجعه آمیزترین شکل ممکن از سوی نیروهای نظامی سرکوب شوند و هزاران نفر جان خود را در این میان ببازند، بی آن که بهار آزادی را به چشم بینند. شاید فروپاشی امپراطوری دروغ و ستم شوروی، ترس را از چشمان مردمان بلوک شرق اروپا زدود اما هراس از پایان فاجعه آمیز جنبش های اعتراضی ملت ها در دیگر سرزمین ها ادامه یافت چه، قدرت مهارناشدنی ماشین سرکوب هم چنان در اختیار بسیاری از دیکتاتورها باقی ماند که بدون هیچ شرم ساری و تاوانی آن را علیه ملت های خود به کار بستند. چند سال پس از بهار شرق اروپا، در مدیترانه، مردمان بوسنی، یک نسل کشی به قصد اصلاح نژادی را تجربه کردند. روآندا ایستگاه پسین ماشین نسل کشی مدرن بود و پس از آن، ده ها هزار نفر از مردم کنگو و کوزوو از سوی حکومت های تا بن دندان مسلح به کام مرگ فرستاده شدند. ماشین نسل کشی حتا با پایان قرن بیستم هم متوقف نشد و این بار چنگال خود را در تن مردم بی دفاع دارفور سودان فرو برد.
   پرسش از اینجا آغاز شد؛ جهان باید در برابر این جنایت برهنه که جان ده ها هزار نفر را می گرفت، چه می کرد؟ آیا باید ایستاد و تماشا کرد که چگونه میلیون ها نفر در گوشه گوشه ی دنیا به دست جنایت کاران جنگی می میرند و تنها با قربانیان به همدردی پرداخت؟ این کافی بود؟ و تمام مسوولیت جهان در قبال شهروندان دهکده ی خود در همین چند ابراز تاسف و محکومیت و یک بیانیه ی آرام شورای امنیت چکیده می شد؟
   بسیاری از کارشناسان دیپلماسی و روابط بین الملل این روش سنتی را نکوهیدند و این چنین فرآیند مداخله آغاز شد. برای نخستین بار در 1995 کوفی عنان دبیر کل وقت سازمان ملل متحد که دست های خود را در برابر کشتار صدها هزار هم نژاد خود در روآندا بالا می دید، سازمان ملل را به تکاپو برای یافتن یک راه کار حقوقی و مدنی در چنین موردهایی مجاب ساخت. حقوق دانان دست به کار شدند، نهادهای حقوق بشری از پروای قدیمی خود دست برداشتند و قدرت های بزرگ، خود را آماده ی ایفای نقشی بشرمندانه کردند. به این ترتیب هنجار سنتی و اشتباه مرسوم در روابط بین الملل با نام اصل دخالت نکردن در مساله داخلی کشورها رنگ باخت؛ اصلی که ابزاری در دست قدرت های سرکوب گر برای جنایت علیه بشریت شده بود؛ جهان آرام آرام می فهمید که کشتار ده ها هزار نفر در چندروز، مساله ی داخلی یک کشور نیست چرا که مردم آن کشور، بخشی از دارایی های اربابان قدرت نیستند که هرجور بخواهند با آن ها رفتار کنند.
   اصل سنتی دخالت نکردن در مساله داخلی کشورها جای خود را به Responsibility To Protect داد، RtoP چیست؟ مفهوم واژه به واژه آن می شود؛ تعهد به پشتیبانی که آن را در روابط بین الملل مسوولیت پشتیبانی می خوانند. RtoP یا R2P در سال 2005 متولد شد، یک قانون مترقی برای یک جهان رو به ترقی. براساس این اصل که با رای تمام کشورهای عضو سازمان ملل متحد در منشور مهم ترین نهاد جهان شمول قرار گرفته، دایره اختیار سازمان ملل برای دخالت در امور کشورهای عضو و غیرعضو افزایش چشم گیری پیدا کرد. پس از تصویب R2P شورای امنیت سازمان ملل اختیار و وظیفه یافت تا اگر گروهی در داخل سرزمینی، مورد ظلم و ستم قرار بگیرند و یا با یک جنایت سنگین مانند نسل کشی و کشتار دسته جمعی رو به رو شوند، به سود مردم از هر راهی که می توانند، از جمله راه نظامی، دخالت کند. بنیان R2P بر این بن مایه استوار است که حاکمیت یک امتیاز نیست یک مسوولیت است و مهم ترین مسوولیت هر حکومتی در سراسر جهان، پاس داری از جان شهروندان خود به شمار می رود. اگر این مسوولیت به هر شکل نقض شود، به خوبی اجرا نشود و یا حکومتی قادر به انجام آن نباشد، سازمان ملل متحد اختیار آن را یافته که برای نجات جان مردم بی گناه و پیش گیری از هرگونه فاجعه، وارد عمل شود. در اصل R2P، از نسل کشی، جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و پاک سازی قومی یاد شده و جهان را وادار به واکنش برای توقف این چهار مورد می کند. اصل R2P از سال 2005 تا به امروز البته پیشرفت های قانونی بیشتری نیز داشته و در سال 2009 بان کی مون دبیرکل امروز سازمان ملل با تدوین گزارشی به نام برنامه ی اجرای مسوولیت پشتیبانی پافشاری سازمان ملل را در بهره گرفتن از تازه ترین ابزار قدرت خود نشان داد و اکنون مورد لیبی توانسته، نخستین کاربرد R2P را به نمایش بگذارد. حالا می شود گفت نه تنها واکنش جهان به مورد لیبی ستایش برانگیز بود، هرچند هنوز کافی نیست که پیام R2P برای دو گروه بسیار روشن است؛ گروه دموکراسی جویان که دریافتند، می توانند به پشتیبانی جهان آزاد امیدوار باشند و اما گروه خودکامه گان؛ R2P به آن ها می گوید: دوران طلایی دیکتاتورها پایان یافته، آن ها دیگر نخواهند توانست در حصار مرزهای یک کشور، هرچه خواستند با یک ملت انجام دهند.
این شاید آغازی فرآیندی باشد که جهان با نسل کشی ها و جنایت های جنگی، پاک سازی های قومی و نژادی و عقیدتی و جنایت های بی شرمانه علیه بشریت بدرود گوید؛ آرزویی دیرین که گویی برای برآورده شدن هنوز چند جنگ دیگر خیر علیه شر در این دنیا لازم است. 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

ارتباط معنایی تفسیری شقیقه با گ ... و ... ز

ما ادای با کلاس ها را در می آوریم و فکر مکنیم حرف های قشنگ قشنگ می زنیم همه اش حرف های ما یک مشت چرت و پرت است و اراجیف است و خزعبلاتی که لیاقت شعر شهری و شعر غیر شهری و نوشته ی شهری و غیر شهری را ندارد و فقط باکلاس و قلنبه سلنبه کلمات را کنار هم می گذاریم و دو تا هم کلمه ی فرانسوی و دو تا هم کلمه رئالیستی و سورئالیستی پشتش می اندازیم و مهم این است که چقدر بتوانیم غیر مفهومی تر حرف بزنیم یعنی چقدر بتوانیم جوری حرف بزنیم که کسی حالی اش نشود ما چه می گوییم. این یعنی حرف حساب زدن که می شود گ ... و ... ز. باور کنید همه ی باکلاس بودن به این است که تو چقدر عجیب باشی و چقدر عجیب حرف بزنی و توی رستوران چقدر سفارش عجیب بدهی و چیزبرگر را با پنیر دوبل که هیچی با پنیر سوبل و نوشیدنی هایپ بخوری و کلاست کم بشود که همبرگر بخوری و نوشابه کانادا.


خب حرف حساب هم که معلوم است حرف حساب است دیگر نیازی به چهارتا کلمه قلنبه سلنبه و باکلاس کنار هم چپاندنش نیست حالا شاید چهارتا کلمه باکلاس هم توش بود ولی حرف حساب حرف حساب است و همان شقیقه.

حالا ما می خواهیم اون زورچاپانی خودمان را بچسبانیم یک جوری به آن حرف حساب می خواهیم بگوییم بله ما هم هستیم می شود

این طوری هست که گ ... و ... ز را مربوط می کنیم به شقیقه.

باز نمی دانم باز چه

جایی برای دوستی های کودکانه نیست


باز باران فاضلاب زد بالا

باز شبم تاریک، باز روزم بی نور

باز دلم تنها، باز من چت کردم

باز صفحه ام فیلتر، باز پشت رایانه

جایی برای قصه های خوش بچگی ها نیست

باز شبها قصه ای تکراری، پشت یک جعبه ی جادویی

باز هم فوتبال، بارسلونا و رئال

باز هم حربه ی چند رنگ خوش ترکیب

ده نفر ان سو، ده نفر این سو ، یک نفر فریاد، هر چه باداباد؟

جایی نیست که گذشته ها را بتوان یاد نمود

باز روبهی بی دست و پای، نان مفتی خورد

شکمش فربه تر، من بخیل نیستم شکمش فربه تر

مال من را نخورد شکمش فربه تر

« حرف امروزی هاست »

من دلم می خواهد آهنگ را کنار بگذارم و قصه ام را بگویم و خوش بختی را درک کنم، همه جا نوبت دو تا نان سنگک را دانه ای خدا تومن را هم اگر می شود به نوبت بخرم.

باز می خواهم توی بازار راه بروم

توی جیبم پر پول، هر چه می خواهم بخرم

زندگی مثل یک تی شرت سفید

بندک کفش جدید

جین زخمی و کثیف

یک پژو دویست و شیش

آخ یاد محسن نامجو به خیر دل توی صحرا می پره

نه بنگ و حشیش نیست

نمی خواهم که باشد دل توی صحرا بپره.



۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

زيارت استاد خمامي زاده

پنج شنبه، يا همان شب جمعه ي خودمان جايي دعوت بوديم، مراسم عقد كنان يكي از نزديكان بود كه دعوت بوديم، وقتي به مراسم رفتيم استاد جعفر خمامي زاده را ديدم، برايم افتخاري بود كه استاد جعفر خمامي زاده را از نزديك ببينم.
عمر استاد دراز باد


عكس اول از كتاب پيشگامان فرهنگ گيلان ابراهيم مروجي
عكس دوم از وبگاه گاهنامه آبكنار ايرج طاهري

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

خداحافظ سينا

خدا حافظ
خبر به اندازه كافي بهت آور و دردناك بود كه نشود چيزي اضافه كرد و سينا آنقدر زيبا مي نوشت كه نتوان برايش زيبا نوشت، همين چند دقيقه پيش متوجه شدم كه سينا مدبر نيا به همراه همسرش در راه تهران به رشت فوت كردند.
خدا بيامرزدشان روحشان شاد باد.
پس نوشت:
از وبلاگ ورف فرزين كارگر
سياه اداره ارشاد بيبي
سينا خانم خانوم شميم هدايتي 2 سال ترجمه يه ايتا رمانه ره تلاش بوكوده بو اشانه ره اشكال تراشي بوكوده بيد بوشوبيد مجوزا خوشاني شينا فاگيريد خيلي سخته و ناگوار

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

دوكلام شايد بيشتر شايد نه

نمي دانم هنوز نمي دانم
ولي حالم بهتر است و شايد اين غصه ي چندوقته را گذاشتم كناري و دوباره آمدم فعلا كه حالم خوب است.
دو تا آهنگ تازگيها گوش كردم كه خيلي بهم كمك كرد كه حالت روحي ام عوض شود يكي شان مال سينا سرلك بود و ديگري هم مال علي رستميان حالا خيلي ها مي گويند بازاري است و نمي دانم چه و چه. به هرحال موسيقي سنتي دلچسب است تازه مگر چقدر ملت سنتي گوش مي دهند كه حالا بخواهيم فرق بزاريم بينش كه اين بازاري است و اين كلاسيك. به هرحال اين دوتا آهنگ را برايتان مي گذارم انشالله دانلود مي كنين و خوشتان مي آيد مرا كه حالي به حالي كرد عجيب.
توصيه من اين است كه اول پريچهره سينا سرلك را گوش كنيد و بعد داد دل علي رستميان را.
پريچهره آلبوم پريچهره سينا سرلك
download
داد دل آلبوم سيه چشم علي رستميان
 download

تشكر ويژه از سايت شب زنده ها كه آهنگ ها را از آنجا پيدا كردم
www.shabzendeha.ir